ناگویا

قبرستانی با مرگ‌های انبوه پیش رو

 

حالا علاوه بر قبرستان‌های شهرها و روستاها و سنگ‌ها و سیمان‌هایشان؛ علاوه بر قبرستان‌های کاغذی در کتابخانه‌ها و کتاب‌هایی که برخی‌شان به مانند سنگ قبرهایی نشانی از یک مرده بر خود دارند؛ صفحات مجازی پس از نسلی که برای اولین بار پای به این جهان جدید گذاشت و حالا مرگ‌های طبیعیشان به ضامن زمان زودتر و انبوه‌تر فرا می‌رسد؛ تبدیل به قبرستانی شده که این بار بر خلاف قبرستان‌های شهر و سنگ‌ها و نام‌هایی که مطمئن هستیم تقریبا همه‌شان سندی کافی برای مرگی است که می‌گوید، نمی‌دانیم نوشته و تصویر و نام و متن و کلماتی که می‌بینیم نمایش اثر و آثار موجودی است که هنو زنده است یا که مدت‌ها پیش رخت از جهان بسته! حالا ما میان مرگ‌ها قدم می‌زنیم و نمی‌دانیم کدام مرگ حقیقی است و کدام واقعی. این‌جا جایی است که مرگ‌ها حقیقی‌اند و صاحبانشان زنده و واقعی‌اند و صاحبانشان مرده. میان مرگ‌های حقیقی می‌توان زنده شد و بازگشت و اما مرگ‌های واقعی برای همیشه خاموشت می‌کنند. قرارداد کنیم که چگونه و چطور مرگ‌های حقیقیمان زا از مرگ‌های واقعیمان تمیز دهیم؟!

 

۲۴ مرداد ۰۴ ، ۲۲:۰۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آ. آرامی

به یاد آوری

 

بعضی وقت‌ها یادت میفتد که به گذشته بازگردی. چه تو را به یاد بازگشت می‌اندازد؟! پشت سر گذشته‌ها را خیلی‌ها جوری پشت سر می‌گذارند که بازگشت به آن‌ها نامطلوب است. آزار دهنده شاید یا رنج‌زا. ولی گاهی رنجِ حال چنان است که ترجیح میدهی به نقطه‌سرخطی بروی که هرچند آزاردهنده است و یادآور خاطراتی که لزوما تلخ نیستند ولی «هستند» و هستند. فعلا آرام باش، زمان زیادی نمانده است شاید...

 

۲۳ مرداد ۰۴ ، ۲۳:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آ. آرامی

بودم و نیستم

 

کجا ایستاده‌ام؟! شبیه جای قبلی است. بیست سال پیش؟ ده سال پیش؟ پنج سال یا یک سال؟ چه تفاوتی می‌کند؟ گشت و گذارهایمان میان روزهامان همه شبیه هم است. سکون و رکود برای یکی و برای دیگری سکوت و آن دیگری صعود و سیر. اما عقب‌تر که کمی بیایی همه چیز شبیه هم هست. برای لحظه‌ای کالبدی که روزی همه جا خواهیم گذاشت را ترک کن و بعد نگاه کن. 

۲۳ مرداد ۰۴ ، ۰۱:۰۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آ. آرامی

به جای مقدمه

 

هیچ مقدمه‌ای در کار نیست. همه موخره است.

۰۱ خرداد ۰۴ ، ۱۷:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آ. آرامی

گلی که تو را سرشته، خشکیده است

 

... تو به قدر کفایت به خود رنج داده ای که سرنوشت انسانیت را از یاد ببری. تو دیگر ساکن سیاره ای سرگردان نیستی. تو هیچ پرسش بی جوابی از خود نمی کنی. تو یکی از آن جاخوش کردگان حقیر شهر تولوزی. هنگامی که هنوز فرصتی باقی بود کسی شانه هایت را نگرفته و تکانت نداده است. اکنون گلی که تو را سرشته خشکیده و سخت شده است و از این پس هیچ چیز در وجود تو نخواهد توانست آهنگساز خفته یا شاعر یا کیهان شناسی را که چه بسا زمانی در تو بود بیدار کند.

 

زمین انسانها - سروش حبیبی - انتشارات نیلوفر - |صفحه‌ی 23 |

 

۱۵ آبان ۹۸ ، ۲۱:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آ. آرامی

اسپانیای همینگوی


... قضیه ی زندگی درونی آدم ها هم از همین قرار است. امروزه روز هر کسی می تواند از خیلی چیزها با خبر باشد. لعنت به شیطان، من چه طور می توانم به وکیل مدافعم ثابت کنم که با خواندن آثار یونگ به غریزه ی آدم کشی خود پی نبرده ام، که مارسل پروست حسادتم را به من نشناسانده است، که اسپانیا را همینگوی، پاریس را ارنست یونگر، سوییس را مارک تواین، مکزیک را گراهام گرین به من معرفی نکرده است، که با خواندن آثار برنانو پی نبرده ام که از مرگ می ترسم، که با مطالعه ی آثار کافکا احساس به مقصد نرسیدن خود را کشف نکرده ام و بسیاری از چیزها را از توماس مان نیاموخته ام؟ ...


اشتیلر - ماکس فریش - علی اصغر حداد - نشر ماهی - |صفحه‎ی 184 |


۱۴ تیر ۹۸ ، ۰۹:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آ. آرامی

من همین حبابم


با خود می‎گفت: « زندگی با بی خبری از این که کی هستم و چرا هستم ممکن نیست، دانستن این راز از من ساخته نیست. در نتیجه زندگی برایم میسر نیست.

در لحظه ای از ابدیت، در میان ماده ای بی‎نهایت، در نقطه‎ای از فضای بی‎کران حباب کوچکی پدید می‎آید و لحظه‎ای می‎پاید و بعد می‎ترکد. من همین حبابم. »


آنا کارنینا |جلد دوم| - لئون تولستوی - سروش حبیبی - انتشارات نیلوفر - | صفحه‎ی 963 |


۱۲ خرداد ۹۸ ، ۰۲:۴۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آ. آرامی

فلسطیــــــــن


«هنوز جر‎ و ‎بحث بسیار شدیدی را که بین پدرم و یک مرد صهیونیست درگرفت به خاطر دارم. این مرد برای جمع آوری پول به نفع اسراییل به خانه‎ی ما آمده بود، و پدرم از صهیونیسم نفرت داشت. حتی فکر وجود چنین مشربی به نظرش احمقانه می‎رسید. بازخواهی سرزمین فلسطین پس از دوهزار ساله به نظرش همان قدر بی معنی می‎رسید که مثلا ایتالیایی‎ها خواستار پس گرفتن آلمان باشند، چرا که زمانی نیروهای روم باستان آن را اشغال کرده بودند. می گفت که تنها پیامد چنین ادعایی خونریزی دائمی است. زیرا یهودیان باید با همه‎ی جهان عرب درافتتد . و از این گذشته، بیت المقدس چه ربطی به او داشت که اهل اشتوتگارت بود.»


از کتاب «دوست بازیافته» اثر فرد اولمن به ترجمه مهدی سحابی | نشر ماهی


۱۰ خرداد ۹۸ ، ۱۵:۳۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آ. آرامی

طبیعت


«او تا به جاویدان موجودات نو می‎آفریند. آن چه اینک هست، هیچ‎گاه نبوده است، و آن چه بوده است، دیگر هرگز باز نمی‎گردد ـ همه چیز نو است و با این حال پیوسته همان است که بود.»


طبیعت - یوهان ولفگانگ فون گوته - از «رنج‎های ورتر جوان» - به ترجمه محمود حدادی - نشر ماهی


۰۹ خرداد ۹۸ ، ۲۲:۳۳ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آ. آرامی

آغاز؛ بیش از همه چیز، پایان است


«جهان خوردم و کارها راندم

و عاقبت کار آدمی مرگ است»


تاریخ بیهقی ( از قول حسنک وزیر )


۰۹ خرداد ۹۸ ، ۰۲:۳۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آ. آرامی