جهانِ آدم‌ها به اندازه‌ی سیر و سیاحت طولیشون در جغرافیا وسعت می‌گیره؟ طبیعی شمرده می‌شه و چیز غریبی نباید باشه. اما بارها با نمونه‌های متناقضی روبرو بودم. آدم‌هایی که سیر طولانی و بزرگ‌وسعتی داشتند و جهان کوچکی و بالعکس. سفر درونی آدم‌ها به معنای غور و غرقشون در خود و جهان‌های نزدیک اطرافشون هم شیوه‌ای است برای بزرگ‌جهانیِ ذهن و خیالشون. اما خیال بزرگ با تصویر واقعی بزرگ قرابتی داره؟ نتیجه در عمق افکار و جهان‌بینی آدم‌ها میتونه یکسان باشه؛ ولی چه‌طور؟ کیفیت این سفر و سیرها متفاوت هست و کاری به بحث انسانی و فلسفی و حتی عرفانی اون ندارم ولی چیزی هست در آدم‌ها که هیچ ربطی به اون چیزهای بیرونی نداره. اگر بدونی دارم از چی حرف می‌زنم...